و حالا انتهای کوچه شعر منم با انتظاری مبهم و زرد,ولی ایکاش جادوی نگاهت غزل های مرا غارت نمی کرد.

در حسرت فردای تو تقویمو پر می کنم

هر روز این تنهایی رو فردا تصور میکنم

هم سنگ این روزای من تنها شبم تاریک نیست

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست

بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست

غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست

شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست

زآشنایان کهن یار و پرستاری نیست

فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر

کاندر این شهر طبیب دل بیماری نیست

ادامه مطلب

[ دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:آموختم که : زندگی سخت دشوار است ,,,, اما من از او سخت ترم !,

] [ 12:13 ] [ رویاحسینی زاده ]

[ ]

<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

ADD FAVORIT

explorer blog